به گزارش شهرآرانیوز، سال ۱۳۰۱ خورشیدی میرزا مهدی اصفهانی برای تدریس به حوزه علمیه مشهد آمد. روحانیت که آن روزها در مقام روشنگران جامعه، جایگاه خوبی در میان مردم داشتند، بیش از هرچیز، محل ترس و وحشت حکومتیها بودند. طاغوت پهلوی تلاش میکرد اسلام را از صفحه زندگی مردم پاک کند و شاه آشکارا، خوش خدمتی استعمارگران را میکرد.
در همین شرایط بود که جایی حوالی مشهد، در روستای طُرق، کودکی در خانواده سیدمحسن مصطفوی متولد شد که نامش را جواد گذاشتند. خانواده مصطفوی نسل به نسل از روحانیون باتقوا و آبرومندی بودند که موقعیت اجتماعی پرنفوذی در میان مردم داشتند و در ادوار گوناگون با شجاعت تمام علیه ظلم زمانه انتقاد میکردند. سیدجواد نیز متأثر از روحیات خانواده و جامعه خود، تا هشت سالگی به مکتب خانه رفت.
با دایر شدن مدارس جدید هم تحصیلات خود را تا پایه دوم ابتدایی در روستای زادگاهش گذراند تا اینکه هم پای پدر به مشهد کوچ و در همانجا تحصیلات ابتدایی اش را تمام کرد. تحصیل در زندگی سیدجواد، نهایت آمال و آرزوهایش بود. حجرهای از حجرههای مدرسه خیرات خان مشهد در سالهای ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲، آغاز دروس مقدماتی اش بود. در ادامه دو سه سالی به مدرسه «دودر» رفت و دروس سیوطی و حاشیه و مغنی را پای درس استاد شیخ محمدرضا دامغانی فراگرفت.
ادیب نیشابوری هم مطول درس میداد. روزگار خوش جوانی سیدجواد از حظِ آغاز کتابی تازه در پایان کتابی دیگر سپری میشد. دو جلد شرح لمعه را میبست و رسائل و مکاتب را باز میکرد. شرح تجرید را شروع میکرد و اشارات را تمام میکرد. عصر، عصر استادان بادرایت و خوش کلام بود، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، آشیخ هادی کدکنی، سید احمد مدرس یزدی...؛ و سیدجواد آن قدر آمد و رفت و خواند و نوشت تا در میانه دهه ۳۰ شمسی به تهران سفر کرد و پس از اقامت در اتاقی کوچک، خود نیز به جرگه استادان زمانه اش پیوست و در مدرسه مروی تهران شروع به تدریس کرد: «در مدرسه مروی هم درس میدادم و هم اینکه به درس مرحوم حاج سید احمد خوانساری میرفتم.
در آن هنگام درس منظومه را مرحوم قاضی که استاد بسیار شریفی بود، درس میداد...»، اما حجرههای باصفای مدارس حوزه علمیه، از جایی به بعد عطش علم آموزی سیدجواد مصطفوی را سیراب نمیکرد. پس نظر به نیاز زمان و زمانه، درست در سال ۱۳۴۸ تصمیم میگیرد به دانشگاه الهیات وارد شود و مقطع لیسانس و دکتری را در مشهد سپری کند که بعدتر نیز استاد دانشگاه الهیات در دانشگاه فردوسی مشهد شد.
آنچه در زندگی او انتهایی نداشت، مداومت در تحقیق و پژوهش بود و اعتقاد داشت از مسیر قرآن و عترت است که میتوان به حقایق جهان هستی رسید. اسلام را مطمئنترین پل برای رسیدن به حقیقت میدانست و هر آنچه در تألیفات و تحقیقات او به چشم میخورد، ریشه در درک آیات و روایات داشت، اما برجستهترین آثار به جامانده از او، پژوهشهای ارزشمندی است که در نهج البلاغه، اصول کافی، صحیفه سجادیه، وسائل الشیعه و دیگر کتب روایی انجام داده بود و روشهای تازهای را برای سهولت در پژوهش روایات ابداع کرده بود.
بنیاد نهج البلاغه بیش از هر مجموعهای دیگر، شاهد و ناظر ممارستهای دکتر مصطفوی بود که چگونه عمر خود را در خدمت نهج البلاغه وقف میکرد: «خود من که این همه با نهج البلاغه سروکار دارم، گاهی میشود مطلبی را که قبلا در آن دیده ام و حالا میخواهم پیدا کنم مدتی شاید حدود یک سال معطل میشوم و نمیتوانم آن مطلب را بیابم. مطالب اسلامی هم که باید از همه ابعادش بررسی شود و در این حالت است که محقق بی نیاز از یک فهرست نمیتواند به مقصود، دست یابد، لذا به این فکر افتادم. این کار (تهیه معجم المفهرس نهج البلاغه) از ابتدا تا پایان حدود هفت سال طول کشید. آن زمان فیش برداری در ایران چندان رایج و مرسوم نبود.
وقتی این کار به آخر رسید، به هر کس میگفتم این کتاب را نوشته ام و میخواهم آن را چاپ کنم حاضر نمیشد.» علاوه بر این اثر ارزشمند ۲۲ کتاب و مقاله به جامانده که رشته تسبیح تمامی آثار او، میل به صلح و آشتی و صفا و صمیمیت میان بندگان خداست. در این بین، اثر مشهور او با عنوان «بهشت خانواده» نمونه بارزی از نگاه لطیف و رقیق اوست که زوجین را به دور از اختلاف و نزاع، با نظر به مبانی دینی، به مسیر آرامش و خوشبختی دعوت میکند.
دکتر مصطفوی علاوه بر خدمات ارزنده تحقیقی، پژوهشی در حوزه و دانشگاه، سال ۱۳۶۲ نیز به دعوت تولیت محترم آستان قدس رضوی، به ریاست دانشگاه علوم اسلامی رضوی منصوب شد و پس از آن با پی ریزی و تشکیل آن مرکز آموزشی نوبنیاد، نخستین کنگره جهانی امام رضا (ع) را نیز در مرداد سال ۱۳۶۳ برگزار و در مقام دبیر کنگره، به عرضه مقالهای تحقیقی همت کرد، اما در اوج روزگار فعالیت و تألیف و خدمت، در بیستم اردیبهشت ۱۳۶۸ بدرود حیات گفت و در جوار حرم مطهر علی بن موسی الرضا (ع) آرام گرفت.